محل تبلیغات شما

برای نوشتن حرف‌های دلم نیاز به مقدمه نمی بینم  ، من در سن بسیار کم ازدواج کردم ، در اوایل زندگی خیلی خوشبخت بودیم و زندگی خوبی داشتیم ولی این خوشبختی زیاد دوام نیاورد .
 شغل همسرم ساختمانی بود بعد از یک مدت کار ساختمان کم شد و کم شدن کار باعث شد که همسرم با دوستان ناباب بگردد ، هر وقت که بیرون می‌رفت و  می‌آمد بوی سیگار می داد ، یک روز از او سؤال کردم : سیگار مصرف می کنی ؟ گفت : نه ! و انکار کرد که کم‌کم متوجه شدم که نه تنها سیگار ، بلکه تریاک و شیشه هم مصرف می کند . 

کارگاه آموزشی همسفران؛ D.SAP

سردی که به گرمی تبدیل شده

سوالات آزمون همسفران

، ,کم ,سیگار ,همسرم ,مصرف ,کار ,مصرف می ,سیگار مصرف ,کردم سیگار ,سؤال کردم ,از او

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Rosina's notes سپاهان موبایل [باب میل من است تمام او] rasmosapho دو ساعت بزرگ ترین مرجع بازی های فوق فشرده اندروید و کامپیوتر serrustrempneck revergater mouldsengineering گروه هنری صحرا روشن