محل تبلیغات شما


به نام عشق الهی،
سلام دوستان زهرا هستم مسافر نیکوتین
 دلنوشته‌ام در وصف استادم خانم جلالی می‌باشد و این دلنوشته را تقدیم به استادم میکنم.
نمیدانم از کجا شروع کنم، از آن روزهای زمستانی یا از آن روزهای تابستانی که حالم دگرگون بود و زمانی که صدایش را میشنیدم یا نگاهش به چشمانم خیره میشد، آدرنالین بدنم بالا میرفت و شور و هیجان وجودم را فرا میگرفت.

کارگاه آموزشی همسفران؛ D.SAP

سردی که به گرمی تبدیل شده

سوالات آزمون همسفران

روزهای ,استادم ,بدنم ,میرفت ,شور ,آدرنالین ,آن روزهای ,از آن ,یا نگاهش ,نگاهش به ,به چشمانم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دنیای ثبت surpbebestscar پاپیروس ❈Kim Hyun Joong IRfans❈ start of the ending سایت خرید پروژه های کامل معماری ایرانی ایده برتر پارسیان خاورمیانه storraposre کانون فرهنگی هنری غدیر تیران تهران ثبت