به نام قدرت مطلق الله که هر چه داریم از اوست. دلنوشته ام را از آنجا آغاز میکنم که بعد از چهار سال زندگی که با سختی بسیار پشت سر گذاشتیم، توانستیم یک کارگاه راه اندازی کنیم که مسافرم دیگر برای خودش کار کند؛ و اول کاری از من قول گرفت که مانع کارش نشوم و بگذارم در کارش پیشرفت کند و این پیشرفت به تنها ماندنهای من ختم میشد.
کارش ,پیشرفت ,قول ,مانع ,کاری ,اول ,گرفت که ,قول گرفت ,من قول ,که مانع ,مانع کارش
درباره این سایت