فکر میکنم یکی از معجزات زندگی من این بود که خداوند مهربان،خانم زهرای عزیزم را سر راه من قرارداد. درست زمانی که با تمام تلاش و امید بسیاربه دنبال راهی برای نجات زندگی خودم و همسرم بودم؛ اما با تمام تلاشهایم سردرگمبودم و بهجایی نمیرسیدم. امید و توکلم به خداوند زیاد بود و تلاش هم میکردم، اماچون همسرم اصلاً یکقدم هم برنمیداشت و فقط میگفت درست میشود، راه بهجایی نمیبردم؛اما میدانستم که خدای مهربان هیچوقت رهایم نمیکند و همانطور که قبلاً هم چندینبار در زندگی دستم را گرفته بود بازهم مرا تنها نخواهد گذاشت.
زندگی ,هم ,تمام ,درست ,همسرم ,بهجایی ,با تمام ,میشود، راه ,راه بهجایی ,درست میشود، ,بهجایی نمیبردم؛
درباره این سایت